جدول جو
جدول جو

معنی سیاحت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سیاحت کردن
جهان گردی کردن، گردشگری کردن، آفاق پوییدن، آفاق پویی کردن، سیروسفر کردن، نگاه کردن، دیدن، گردش کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیامت کردن
تصویر قیامت کردن
کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ بَ گُ تَ)
حکومت کردن. داوری نمودن. داوری کردن. عقوبت کردن بطور رسوایی و افتضاح. (ناظم الاطباء) : پادشاه باید که مخالطت و مجالست با اهل علم و فضل کند زیرا که پیدا کردیم که کار پادشاه سیاست کردن ظاهر است و کار عالم سیاست کردن باطن است. (حدایق الانوار امام فخر رازی، یادداشت بخط مؤلف).
سیاست کند چون شود کینه ور
ببخشاید آنگه که یابد ظفر.
نظامی.
رئیسی که دشمن سیاست نکرد
هم از دست دشمن ریاست نکرد.
سعدی.
گر سیاست میکند سلطان و قاضی حاکمند
ور ملامت میکند پیر و جوان آسوده ایم.
سعدی.
رجوع به سیاست شود
لغت نامه دهخدا
هنگامه کردن شور و غوغا و هنگامه بر پا کردن: قیامت می کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن مسلم نیست طوطی را در ایامت شکر خایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیارت کردن
تصویر زیارت کردن
مسیتاریتن مسیتن مسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جراحت کردن
تصویر جراحت کردن
چرک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
دندیدن دغا کاری دغا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقایت کردن
تصویر سقایت کردن
آب دادن کسی را، سیراب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیانت کردن
تصویر صیانت کردن
حفظ کردن محفوظ داشتن مصون داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیافت کردن
تصویر ضیافت کردن
مهمانی کردن مهمانی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
تنبیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساحت کردن
تصویر مساحت کردن
اندازه کردن اندازه گرفتن پیمودن اندازه گرفتن و پیمودن زمینی را
فرهنگ لغت هوشیار
سمسول ورزیدن رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند (راحه الصدور رویه 4) بی شرمی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیامت کردن
تصویر قیامت کردن
((~. کَ دَ))
هنگامه به پا کردن، کار بزرگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
Betray, Rat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
trahir, dénoncer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
ihanet etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
배신하다 , 밀고하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
裏切る , 密告する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
לבגוד , להלשין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
धोखा देना , धोखा देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
mengkhianati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
หักหลัง , แจ้งความ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
предавать , настучать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
verraden, verklikken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
traicionar, delatar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
tradire, denunciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
trair, delatar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
背叛 , 告密
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
zdradzić, donosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
зраджувати , зраджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
verraten, verpfeifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خیانت کردن
تصویر خیانت کردن
kutia jasho, kusaliti
دیکشنری فارسی به سواحیلی